گفته بودم بهتون؟ من پنجاه روز پیش بیست و پنج ساله شدم

و درسته که بیست و پنج سالگی تا حالا گند پیش رفته، ولی انصافا شروع فوق العاده ای داشت، آخه میدونین، من بیست و پنج سالگیمو از دست یار تحویل گرفتم

من یه روز فوق‌العاده داشتم، مردی داشتم که حواسش بود گل قرمز دوست دارم، حواسش بود کادوی کاغذ پیش شده دوست دارم و گذاشت نیم ساعتی هدیه باز کنم، حواسش به چیزهای ریزی که دوست داشتم بود و گذاشت من دونه دونه کادو باز کنم و بغض کنم از ذوق، بهم ناهار سوپر لاکچری خفن داد و البته گذاشت جفتمون مطمئن شیم خوشمون نمیاد از چسبیدن به تجمل الکی و نون باگت های کنجد دار ۹۹ رو ترجیح میدیم

کاری کرد اینقدر بخندم که صورتم از حالت عادی دراز تر دیده بشه

و گذاشت روز ها کنار خودم داشته باشمش

من این روزها کج خلقم، کمم، من دارم فشار یه خانواده رو تحمل میکنم، و همشو رو سرش خالی میکنم. آخه میدونین، من خوشبختم که دارمش

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نوزاد لند tablighatkala Kim دامداران برتر Victoria کاتارسیس اندیشــه هایِ حقــوقی کرانه ی آبی Plo ساخت آپارتمان کوچک